شاه جهان فریدون سلطان راستین
کشت جای دست بینی عمّان در آستی
شاهی که هست کشور او عالمی دگر
در ملک جم بود به حقیقت جمی دگر
شاهی کز آب قهرش آذر بر آورد
وز خاک تیره لطفش گوهر برآورد
شاهی که کرده نو چو نبی دین ذوالجلال
بعد از هزار و دو صد و پنجاه و اند سال
شاهی که وصف جودش چون خامه سرکند
چون گنج روی نامه پر از سیم و زرکند
یارب همیشه شاه جهان زیر رانش باد
یک رانی این چنین که ظفر همعنانش باد